Friday, March 5, 2010

منازعه خارجی به مثابه روش برون رفت از بحران



بعضی دولتها
که نگران بحران های داخلی خود
یا به دنبال یکدستی جریانات هستند
به فکر تشدید منازعات خارجی می افتند
..
در شرایطی که حکومت مقبولیت گسترده دارد
و گروه منسجم نیرومندی در برابر آن نباشد
منازعه خارجی
بر وحدت داخلی می افزاید
و اگر معترضان مقتدر داشته باشند
منازعه خارجی به فروپاشی داخلی می انجامد
 ...
قاعده دیگری نیز وجود دارد و آن این است که
انقلاب های مردمی
به دلیل تغییر توازن منطقه ای
و دلایل دیگر
درگیر جنگ هایی می شوند
که عمدتا از سوی همسایگانشان اصالتا یا وکالتا 
به آنها تحمیل می شود
جنگ علیه کوبا و ایران
نمونه های چنین جنگهایی است
...
نمونه نخستین معمولا مربوط به رژیم های کودتایی و مشابه آن هستند که
به دلیل محور شدن نظامیان و انتظامیان و امنیتیان
و برای حفظ غیردمکراتیک قدرت
به جنگ و منازعه و دشمن محوری می اندیشند
هیتلر از چنین مسیری برای به آتش کشیدن جهان عبور کرد
و به دلیل رو به رشد بودن جامعه و مشکلات ناشی از شکست در جنگ جهانی اول
به پیروزی های چشمگیر اولیه حزب نازی انجامید
و در کشورهای دیگری نیز بوده که در همان مراحل اولیه به فروپاشی انجامیده است

No comments: